مدت مدیدی هست که زمین ناخوش وافسرده ست بلا ومصیبت تا خرخره جانش را گرفته است زمین رنجور من ،پناه دستان اسمانش را از دست داده است ودیوانه وار در تلاش است شمایل تلخ خاطره را از چشمان تر اسمان پاک کند.  به راستی چه تحملی دارد زمین ،که با درک به جامانده ی چند قاب عکس ولنگه  کفشی وپژواک خنده ی یک کودک هنوز که هنوز است مرهم دل داغدار ادمیان است . تلخ است باور حادثه ای که در بطن قصه ام می دود وسخت است باور این که اسمان ما تکه ای از قلب سپید خود را از دست داده است. اما تنها همدردی دستان کوچک من ، نگاشتن و گریستن است


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بچه باهوش بیا عاشقی را رعایت کنیم.... شب یخساز صنعتی حامیان پروفسور قربانعلی اسدی وبلاگ برتر دانلود گروه کنکور پيشگامان برتر سلامت، زیبایی و سبک زندگی سالم آموزش زبان عربی